احساس حضور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
امام عصر ( عج) در توقیع مبارکشان به شیخ مفید فرمودند :
«فانا تحیط علما بانبائکم و لا یعزب عنا شی ء من اخبارکم ... انّا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم »1
ما به آنچه بر شما می گذرد احاطه علمی داریم و هیچ یک از خبرهای شما از ما پوشیده نیست .... ما نسبت به رعایت حال شما اهمال نمی کنیم و یاد کردن شما را فراموش نمی کنیم .
معلوم می شود که امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با اینکه در غیبت از دیدگان مردم به سر می برند ، به شرق و غرب عالم آگاهی دارند و نسبت به مومنان نیز توجه و عنایت خاصی می کنند . به طوری که هیچ ظاهر و باطنی از چشمان پر نفوذشان مخفی نیست و هیچ کس از سلطه ولایت ایشان خارج نیست .
مهم این است که انسان این حقیقت را وجدان کند و این حضور فراگیر را با همه وجودش احساس نماید. در این صورت برای او به منزله مشاهده می شود و او خود را همواره در حضور امام زمانش حس می کند. آنگاه به طور طبیعی و بدون هیچ تکلفی رعایت آداب و احترام نسبت به آن وجود مقدس را با جدیت خواهد داشت . راه رسیدن به قوت یقین از این طریق برای انسان هموار می گردد . پیدا شدن چنین حالتی یک راه دارد که در بعضی احادیث به آن اشاره شده است.
امام سجاد (علیهم السلام) به ابو خالد کابلی می فرمایند :
« یا ابو خالد ، ان اهل زمان غیبته القائلین بامامته و المنتظرین لظهوره افضل من اهل کل زمان . لان الله اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفه ما صارت به الغیبه عندهم بمنزله المشاهده ... »2
ای ابو خالد ، همانا اهل زمان غیبت او که اعتقاد به امامتش دارند و در انتظار ظهورش هستند از مردم همه زمانها بهترند . زیرا خدا چنان عقل و فهم و معرفتی به آنها داده که غیبت برای آنها به منزله دیدن حضوری شده است .
عامل موثر دیگر در تحقق این حالت یعنی احساس حضور امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمل به وظایفی است که برای مومنین مشخص شده است . امام (علیهم السلام) نوری است درخشنده که مشاهده ایشان احتیاج به چشم ظاهری ندارد . دل اگر بینا باشد ، ایشان را می بیند و حضورش را احساس می کند . آنچه مهم است سنخیت روحی و پیوند قلبی با آن وجود مقدس است .
سفارش امام (علیهم السلام) به ما این است که همیشه خود را در محضر ایشان احساس کنیم و کارهای خوب را تمرین کنیم تا به انجام آنها عادت کنیم و به طوری اهل انجام خیر بشویم که نزد مردم به آن شناخته شویم .
پی نوشت:
1.احتجاج طبرسی ( ج2 )
2.کمال الدین ( باب 31 / ج 2 )
نظرات شما عزیزان: